پرواز می دهیم که بال وپرت کنیم...
خاک را نظاره کردی
34 دانه تسبیح شد
برای خودت...
تسبیحت می شوم
مرا نگاه کن...
بعضی ها فقط
از اصالت
یک اسم سخت
آریایی دارند
تو را نشناخته ام
و به این زودی ها
امیدی به
شناختنت ندارم
پی نوشت:
ما عرف الله من عصاه...
گریه ام انداخت...
گریه های بلند
پیر مرد گدا
زیر باران...
یک روز خدا
برای تحقیر
مسخ می کرد
و امروز
روشن فکر