سرباز شماره 314

وضعیت:جامانده

سرباز شماره 314

وضعیت:جامانده

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گریه» ثبت شده است

ناگهان شاعری پریشان شد ، گریه گریه رسید تا باران

در خیالش دوباره می بارید ، روی لب های خیمه ها باران



در هیاهوی گرم و مبهم باد ، نیزه در نیزه عشق رفت از یاد

یک سبد گل میان دشت افتاد ، باد فریاد شد بیا باران



خط خون لحظه های تنهایی ، ابر ها مانده در معمایی

اینکه طوفان بی قرار غروب ، گریه های خداست یا باران



شب پایان و روز آغاز است ، فصل پرواز و عشق و اعجاز است

دفتر انتخاب ها باز است ، ابتدا عشق و انتها باران


شاعر افتاده در خیابانی ، که دو سویش به کهکشان وصل است

السلام علیک یا خورشید ، السلام علیک یا باران...




پی نوشت:حمید رضا برقعی



  • Seyed Bimazar

اشک

عصاره حیات است

آنها که

گریه نمی کنند

شاید

مرده اند...

  • Seyed Bimazar