سرباز شماره 314

وضعیت:جامانده

سرباز شماره 314

وضعیت:جامانده

میرداماد شنیدستم من
که چو بگزید بن خاک وطن
بر سرش آمد و از وی پرسید
ملک قبر که:((من ربک،من؟))


میر بگشاد دو چشم بینا
آمد از روی فضیلت به سخن:
((اسطقسی ست _ بدو داد جواب _
اسطقسات دگر زو متقن))


حیرت افزودش از این حرف ملک
برد این واقعه پیش ذوالمن
که:زبان دگر این بنده تو
می دهد پاسخ ما در مدفن


آفریننده بخندید و بگفت:
((تو به این بنده من حرف نزن
او در آن عالم هم ، زنده که بود ،
حرف ها زد که نفهمیدم من !))




نیما یوشیج
  • Seyed Bimazar

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی