میرداماد شنیدستم من
که چو بگزید بن خاک وطن
بر سرش آمد و از وی پرسید
ملک قبر که:((من ربک،من؟))
میر بگشاد دو چشم بینا
آمد از روی فضیلت به سخن:
((اسطقسی ست _ بدو داد جواب _
اسطقسات دگر زو متقن))
حیرت افزودش از این حرف ملک
برد این واقعه پیش ذوالمن
که:زبان دگر این بنده تو
می دهد پاسخ ما در مدفن
آفریننده بخندید و بگفت:
((تو به این بنده من حرف نزن
او در آن عالم هم ، زنده که بود ،
حرف ها زد که نفهمیدم من !))
نیما یوشیج